/گزارش‌های تاریخ‌ساز/

ناگفته‌هایی درباره پروژه «دشمن‌سازی» تاجران اسلحه‌

گزارش زیر خلاصه‌ای است از گزارشی با عنوان «به دشمن نیاز داریم!» از کتاب «دنیای وارونه‌» اثر ادواردو گالئانو، روزنامه‌نگار، نویسنده، شاعر و مورخ اروگوئه‌ای.

گالئانو در این گزارش که در سال ۱۹۹۸ نوشته شده است، از ضرورت وجود «دشمن» برای کشورهای «ابرقدرت» و «اعضای دائم شورای امنیت» که برحسب اتفاق، همان سازندگان و فروشندگان بزرگ اسلحه هستند، می‌گوید؛ دشمنی برای توجیه «بزرگ‌ترین بودجه‌ی جنگی روی زمین که به نحو اسرارآمیزی بودجه‌ی دفاعی خوانده می‌شود!» و این دشمن اگر در واقعیت وجود نداشته باشد، «کارخانه‌های دشمن‌تراشی برای تامین بازار کارخانه‌های اسلحه‌سازی» آن را خواهند آفرید.

این دشمن، بهانه‌ای برای حضور نظامی و پیرو آن، کنترل سیاسی ایالات متحده بر کشورهای «ناسپاس» فراهم می‌کند. اینها در نهایت «پوششی برای جنگ اجتماعی هستند»؛ برای مبارزه با «اعتراض‌های فزاینده و در حال انفجار اجتماعی» در کشورهایی چون پاناما، مکزیک، پرو، کلمبیا و بولیوی. این دشمن که روزگارانی دراز لباس سرخ پوشیده بود، در زمان نگارش این گزارش، در لباس صدام حسین و مواد مخدر، این «دشمن ملت آمریکا»، نمایانده می‌شود؛ لباسی که چند سال بعد، در پی انفجار برج‌های دوقلو، رسما بر تن «تروریسم بین‌المللی» پوشانده شد تا پیش‌بینی گالئانو در همین گزارش که نوشته‌است: «افق برای سود بردن از کُشت و کُشتار روشن به نظر می‌رسد» به وقوع بپیوندد.

متن زیر خلاصه‌ای است از این گزارش که جان پیلجر آن را در کتاب «به من دروغ نگو!» به عنوان یکی از گزارش‌های تاریخ‌ساز نقل کرده است:

«کشورهایی که بیشترین سلاح را به جهان می‌فروشند، همان‌هایی هستند که مسئولیت صلح جهانی را برعهده دارند. خوشبختانه برای آنها خطر دستیابی به صلح جهانی، در حال فروکش کردن است و  بازار جنگ در حال رونق گرفتن. افق برای سود بردن از کُشت و کُشتار روشن به نظر می‌رسد. کارخانه‌های تولید سلاح سخت مشغول فعالیتند. کارخانه‌های دشمن‌تراشی نیز برای تامین بازار کارخانه‌های اسلحه‌سازی به همان اندازه فعالیت می‌کنند. روند فروش سلاح بعد از چندین سال کاهش در پایان جنگ سرد، در حال حاضر رو به افزایش است. بازار جهانی اسلحه، با فروش کل ۴۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۹۶ هشت درصد رشد داشت. عربستان سعودی با ۹ میلیارد دلار خرید، در راس فهرست خریداران سلاح قرار داشت. تجارت پررونق «نفت در قبال اسلحه» این امکان را فراهم می‌کند که دیکتاتوری سعودی اعتراضات داخلی را به خاک و خون بکشد؛ ضمن آنکه اقتصادهای جنگی ایالات متحده و بریتانیا را تغذیه و منابع انرژی آنها را از تهدید محافظت می‌کند.

به دلایلی که فقط خدا می‌داند، راجع به قساوت‌های عربستان سعودی در رسانه‌ها هیچ‌وقت نه چیزی دیده، نه شنیده‌ و نه خوانده‌ایم و اینها دقیقا همان رسانه‌هایی هستند که درباره‌ی تجاوز به حقوق بشر در سایر کشورهای عرب به هیجان می‌آیند. بهترین دوستان ایالات متحده و بریتانیا کسانی‌ هستند که از آن‌ها اسلحه‌ی بیشتری بخرند. صنعت اسلحه‌سازی ایالات متحده، با فروش اسلحه به دولت‌های تروریستی علیه تروریسم مبارزه می‌کند.

در «عصر صلح»، دوره‌ای تاریخی که از سال ۱۹۴۶ (پایان جنگ جهانی دوم) شروع می‌شود، جنگ بیش از ۲۲ میلیون نفر را سلاخی و بیش از ۴۰ میلیون نفر را از زمین، خانه و کشورشان آواره کرده است. چه کسانی از تمام این رنج و عذاب انسانی بهره‌مند می‌شوند؟ چه کسانی از این تراژدی‌ها سود می‌برند؟ به قول باب دیلن خواننده در یکی از ترانه‌هایش: «... و چهره‌ی جلاد همیشه سراسر پوشیده است.» از هر ۱۰ دلاری که در دنیا صرف سلاح می‌شود، چهار و نیم دلار از ایالات متحده سر در می‌آورد. آمار منتشر شده از سوی «موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک» نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین فروشندگان اسلحه دنیا ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و روسیه هستند. چین هم در فهرست است ولی چند رده پایین‌تر. و این پنج کشور، با تصادفی عجیب، همان کسانی هستند که در «شورای امنیت» سازمان ملل حق وتو دارند. حق وتو در واقع به معنی قدرت تصمیم‌گیری است. «مجمع عمومی سازمان ملل»، توصیه‌هایی ارائه می‌کند؛ اما این «شورای امنیت» است که تصمیم می‌گیرد. «مجمع عمومی» حرف می‌زند یا سکوت اختیار می‌کند؛ «شورا» عمل می‌کند یا بی‌عملی در پیش می‌گیرد. صلح جهانی در دست پنج قدرتی است که از کاسبی نان و آب‌دار جنگ بیشترین سود را می‌برند. پس تعجبی ندارد که اعضای دائم «شورای امنیت» از حقی بهره‌مندند که به آنان اجازه می‌دهد هر کاری خواستند انجام دهند. برای نمونه، ایالات متحده در سال‌های اخیر فقیرترین محله‌ی پاناماسیتی را بمباران کرد و بعدا عراق را با خاک یکسان کرد. حمله به پاناما  فرصتی برای نیروی هوایی آمریکا فراهم کرد تا اسباب‌بازی‌های جدیدش را بیازماید. تلویزیون هم تهاجم به عراق را به نمایش جهانی برای آخرین سلاح‌های موجود در بازار تبدیل کرد: بیایید و ادوات جدید مرگ را در نمایشگاه بزرگ ما در بغداد ببینید!


تصویری از بقایای حمله آمریکا به پاناما در سال ۱۹۸۹

به ازای هر دلاری که سازمان ملل صرف حفظ صلح می‌کند، جهان ۲۰۰۰ دلار صرف جنگ می‌کند! پس هیچ جای تعجبی در نابرابری جنگ و صلح در سطح جهان نیست. تئودور روزولت حق مطلب را خوب ادا کرده است: «هیچ شادمانی به خاطر صلح به اندازه‌ی وجد و سرور پیروزی در جنگ کِیف نمی‌دهد.» در سال ۱۹۰۶ جایزه صلح نوبل به او اعطا شد.

هر جنگی، مشکل یافتن دشمن را دارد. جنگ بدون تهدید یا تجاوز، واقعی یا ساختگی، به سختی می‌تواند مجاب‌کننده باشد و بنابراین ممکن است تقاضا برای اسلحه به شدت کاهش یابد. در سال ۱۹۸۹ عروسک باربی در لباس و با حالت سلام نظامی به بازار جهانی عرضه شد. اما باربی زمان مناسبی را برای شغل نظامی‌گری‌اش برنگزیده‌بود. در پایان همان سال، دیوار برلین فروریخت، و بقیه‌ی چیزها (از جمله اتحاد جماهیر شوروی) هم به دنبال آن. پنتاگون و تجارت اسلحه خود را در تنگنا یافتند.

به دشمن نیاز داریم! صدام حسین که در دهه‌ی ۸۰ پسر خوبی بود، در دهه ۹۰ از بد هم بدتر شد. صدام به عنوان یک بهانه آنقدر مفید باقی ماند که ایالات متحده در آغاز ۱۹۹۸، برای دست برداشتن مردم از شایعه‌پراکنی درباره‌ی عادات جنسی پرزیدنت بیل کلینتون، تهدید کرد که برای بار دوم به عراق حمله می‌کند. در اوایل ۱۹۹۱، جورج بوش پدر، پس از حمله به پاناما و در جریان تدارک مقدمات حمله به عراق اعلام کرد: «جهان، مکان خطرناکی است.» این سخن حکیمانه‌ی گهربار سال‌هاست که توجیه‌کننده‌ی بلامنازع بالاترین بودجه‌ی جنگی روی زمین است که به نحو اسرارآمیزی «بودجه‌ی دفاعی» نامیده می‌شود! این نام همچنان یک معماست. از سال ۱۸۱۲ که انگلیسی‌ها واشنگتن را آتش زدند، هیچ‌گاه به ایالات متحده حمله‌ای نشده است و هیچ دشمنی به استثنای حمله‌ی کوتاه قهرمان مکزیکی، «پونچا ویلا» در دوران انقلاب مکزیک، از مرزهای آن کشور عبور نکرده است. در مقابل ایالات متحده دچار عادت ناخوشایند حمله به دیگران بوده است.

اخبار تلویزیونی ایالات متحده، به‌ندرت به رویدادهای جهانی می‌پردازد، مگر اینکه به دنبال تایید تروریست بودن و نمک‌نشناسی خارجیان باشد. هر شورش یا انفجار خشونت در هر جایی روی دهد، دلیل جدیدی می‌شود مبنی بر اینکه توطئه‌ی بین‌المللی علیه ایالات متحده، همراه با نفرت و حسرت، به راه تغییرناپذیرش ادامه می‌دهد. پایان جنگ سرد اهمیت چندانی ندارد زیرا شیطان تنها لباس سرخ نمی‌پوشد و کمد بزرگی انباشته از لباس‌های گوناگون دارد. نظرسنجی‌ها حکایت از آن دارد که مردم ایالات متحده همچنان از حمله‌ی اتمی از جانب گروه‌های تروریستی می‌ترسند. کسی نمی‌داند که کدام گروه تروریستی سلاح اتمی دارد، اما آن طور که جامعه‌شناس سرشناس، وودی آلن می‌گوید: «در آمریکا هیچ‌کس بدون ترس از انفجار، دیگر نمی‌تواند به همبرگر گاز بزند!»

در میان اشباح تروریسم بین‌الملل، تروریسم متکی به مواد مخدر هولناک‌ترینِ آنهاست. ذکر «مواد مخدر» مثل «طاعون» در دوره‌ی گذشته‌ است: همان احساس وحشت و درماندگی را در خاطره زنده می‌کند. می‌خواهند به همه‌ بقبولانند که مثل همه‌ی مصائب، این آفت هم از خارج آمریکا به آن وارد می‌شود. از ماری‌جوانا که بخشی از کشاورزی داخلی را به خود اختصاص داده است، حرفی نیست؛ در مقابل «هروئین و کوکائین» که در خارج تولید می‌شود، به مقوله‌ای در سطح «دشمن ملت» که نابودکننده‌ی بنیان ملت است ارتقا یافته است.

شهروندان ایالات متحده، رقمی معادل یک‌دهم تولید صنعتی این کشور را در هر سال صرف مواد مخدر می‌کنند. مقامات هیچ‌گاه قاچاقچی دانه‌درشتی را، حتی یک نفر را برای نمونه، دستگیر نکرده‌اند، اما جنگ علیه مواد مخدر، قطعا تعداد مصرف‌کنندگان را افزایش داده است؛ همان‌ طور که در مورد مشروبات الکلی در دوره‌ی ممنوعیت پیش آمد. مواد مخدر، این مصیبت و در عین حال تجارت برای ایالات متحده، ریشه در آمریکا دارد، ولی گناه آن به پای کلمبیا، بولیوی، پرو، مکزیک و سایر «ملل ناسپاس» نوشته می‌شود.

هلیکوپترها و هواپیماها، هنوز از جنگ ویتنام فارغ نشده، مستقیما عازم مزارع به ظاهر مقصرِ آمریکای لاتین شدند تا آنها را با سموم شیمیایی ساخت شرکت‌های شیمیایی آمریکا بمباران کنند. این سمپاشی‌ها بیهوده‌اند؛ چرا که کشتزارهای مواد مخدر به آسانی جابه‌جا می‌شوند و در ضمن، کشاورزانی که کوکائین و تریاک می‌کارند کم‌اهمیت‌ترین چهره‌ها در این تجارتند. هزینه‌ی مواد خام تاثیری ناچیز بر قیمت‌ نهایی دارد. از مزارعی که کوکائین برداشت می‌شود تا خیابان‌های نیویورک، قیمت‌ آن ۱۰۰ تا ۱۵۰ برابر می‌شود.


آیا برای بانک‌ها، تولیدکنندگان سلاح یا تشکیلات نظامی، هم‌پیمانی بهتر از قاچاقچیان مواد مخدر وجود دارد؟ مواد مخدر برای بانکداران، ثروت هنگفت می‌اندوزد و برای ماشین جنگی، بهانه‌های مناسب فراهم می‌کند. صنعت غیرقانونی مرگ (مواد مخدر) در خدمت صنعت قانونی مرگ (تسلیحات) قرار می‌گیرد.

در سال ۱۹۸۵، هیئت اعزامی ایالات متحده به کنفرانسی پیرامون «داروهای مخدر و روان‌گردان» در سانتیاگوی شیلی اعلام کرد که مبارزه با مواد مخدر به یک «جنگ جهانی» تبدیل شده است. در سال ۱۹۹۰ پرزیدنت جرج بوش پدر، ملت را به پیروزی در جنگ با مواد مخدر ترغیب کرد و توضیح داد که این جنگ «جنگی بین‌المللی» است؛ زیرا مواد مخدر از خارج می‌آید و بزرگ‌ترین تهدید برای ملت است.

فرانک هال، رئیس سابق بخش مبارزه با مواد مخدر پلیس نیویورک زمانی گفت: «اگر قرار باشد کوکائین وارداتی نایاب شود، نوع شیمیایی آن ظرف دو ماه در خاک ایالات متحده تولید و جایگزین می‌شود.» گرچه عقل سلیم هم همین را می‌گوید، اما مبارزه‌ی کذایی «علیه منابع شیطانی» (مواد مخدر) در آمریکای لاتین ادامه می‌یابد؛ زیرا این مبارزه پوششی برای ادامه‌ی نظامی‌گری و تا حد زیادی کنترل سیاسی ایالات متحده بر منطقه خواهد بود.

مدت‌هاست که مواد مخدر بهانه عمده‌ای برای مداخله‌ی نظامی ایالات متحده در کشورهای جنوب رود «ریوگرانده»، یعنی مرز آمریکا و مکزیک، شده است. پاناما نخستین قربانی این سیاست بود. در سال ۱۹۸۹ بیست و شش هزار سرباز آمریکایی به پاناما هجوم بردند و با آتش و گلوله رئیس‌جمهور منفوری به نام «گیلرمو اندرا» را بر آن کشور تحمیل کردند که در لوای مبارزه با قاچاق مواد مخدر، دست به تقویت حضور نظامی آمریکا زد. به نام جنگ با مواد مخدر، ایالات متحده به راحتی در کلمبیا، پرو و بولیوی حضور یافته و خود را در خانه احساس می‌کند. این جنگ مقدس کذایی علیه شیطان مواد مخدر، علت وجودی دیگری برای ارتش‌های آمریکای لاتین بوده است. پس از نفرتی که این ارتش‌های گوش به‌فرمان ایالات متحده، با خون‌ریزی‌های خود در دل مردم کرده بودند و در عرصه‌ی اجتماعی جایی نداشتند، اکنون جنگیدن با مواد مخدر، بازگشت آنها به عرصه عمومی را شتاب می‌بخشد. افزون بر اینها، جنگ علیه مواد مخدر، توجیهی است برای اینکه تجهیزات مورد نیاز این ارتش‌ها تامین شود؛ تجهیزاتی که علیه اعتراض‌های فزاینده و در حال انفجار اجتماعی به کار گرفته می‌شود.

ژنرال خسوس گوتیرز ربولو که جنگ مواد مخدر را در مکزیک رهبری می‌کرد، دیگر در خانه‌اش نمی‌خوابد. او به خاطر قاچاق کوکائین از فوریه ۱۹۹۷ در زندان به سر می‌برد. اما هلیکوپترها و سلاح‌های پیشرفته‌ای که ایالات متحده به منظور مبارزه با مواد مخدر برایش فرستاده بود، در سرکوب کشاورزان نوخاسته در «چیپاس» و جاهای دیگر بسیار مفید واقع شد. بخش وسیعی از کمک‌های ایالات متحده به کلمبیا برای مبارزه با مواد مخدر در کشتن کشاورزانی به کار می‌رود که هیچ ارتباطی به موضوع مواد مخدر ندارند.

سال‌هاست که این نیروها، علیه مردم فقیر، یعنی دشمنان نظم موجود، می‌جنگند و همزمان از نظم موجود، یعنی دشمنِ مردم فقیر، دفاع می‌کنند. در نهایت جنگ مواد مخدر در آمریکای لاتین، پوششی برای جنگ اجتماعی است.»


ادواردو گالئانو، روزنامه‌نگار و نویسنده اروگوئه‌ای

منبع: کتاب «به من دروغ نگو!»؛ گزارش‌هایی تاریخ‌ساز از روزنامه‌نگاران کاوشگر / به کوشش جان پیلجر / ترجمه‌ی مهرداد (خلیل) شهابی و میرمحمود نبوی / انتشارات آمه

ایسنا - محمد جوانمرد

انتهای پیام


نظر خود را ثبت کنید