اعلامیه آزادی کودکان و نوجوانان ایرانی امضا می شود؟!

12 سال بردگی؛ از پنبه های سیاهان تا نمره های دانش آموزان

در یکی از صحنه های فیلم، بردگان در حال چیدن پنبه هستند و در صحنه بعدی، پنبه ها وزن می شود و اگر از حد تعریف شده ای کمتر باشد، برده ای که کم آورده، شلاق می خورد.

عصر ایران؛ جعفر محمدی - " 12 سال بردگی" نام یک فیلم درام تاریخی است که قصه جالب و تأثربرانگیزی دارد؛ یک سیاه پوست آزاد که با نواختن ویولون خانواده اش را اداره می کرد، در سال 1841 توسط چند نفر بی هوش و ربوده می شود؛ وقتی به هوش می آید خود را در غل و زنجیر می بیند و سپس به عنوان برده فروخته می شود. او 12 سال در جنوب آمریکا بردگی می کند.

داستان فیلم بر اساس زندگی "سالومون نورثاپ" نوشته شده است و استیو مک کوئین آن را کارگردانی کرده است.  12 سال بردگی، اولین فیلم تاریخ سینماست که در آن یک سیاه پوست توانسته است اسکار بهترین فیلم را بگیرد.

راستش نمی خواهم نقد فیلم کنم؛ 12 سال بردگی، مرا یاد 12 سال دانش آموزی می اندازد. در یکی از صحنه های فیلم، بردگان در حال چیدن پنبه هستند و در صحنه بعدی، پنبه ها وزن می شود و اگر از حد تعریف شده ای کمتر باشد، برده ای که کم آورده، شلاق می خورد.

پنیه هایی که بردگان باید می چیدند، همان نمره هایی هستند که دانش آموزان باید بگیرند و اگر از حد معینی کمتر باشد، تنبیه می شوند. البته آنها را مانند بردگان، به درخت نمی بندند و بر پشت شان تازیانه نمی زنند، تازیانه دانش آموزان، هر چند گاه تنبه بدنی هست ولی بیش از آن که جسم آزار باشد، روح شان را می خراشد، خراش هایی که گاه تا آخر عمر با آنها باقی می ماند: تحقیر، ترس، سلب اعتماد به نفس، مقایسه، توهین، شکستن کودکی، تحمیل انواع نگرانی، استرس و ... چرا ؟ چون آنها به اندازه کافی پنبه - ببخشید، نمره - نیاورده اند.



بردگان، انسان بودند ولی "انسان" بودن آنها به رسمیت شناخته نمی شد. کودکان نیز کودک اند ولی جامعه ما، هنوز "کودکی" و "نوجوانی" را به رسمیت نمی شناسد.

در قرون وسطی نظریه ای درباره کودکان وجود داشت که می گفت آنها بزرگسالانی در سایز کوچک هستند و لذا باید با آنها همانند افراد بالغ رفتار کرد. هر چند علم روان شناسی قرن هاست که بر این نظریه مهر ابطال زده است ولی واقعیت این است که نظام آموزشی ما عملاً پیرو آن نظریه مطرود است: کودکان و نوجوانان را به زور - واقعاً به زور -  از ساعت 6 صبح از خواب بیدار می کند و به مدرسه می کشاند. آنها را به صف می کند و از همان اول صبح، شروع به تزریق انواع محفوظات به مغز آنها می کند و هر ساعت، آمپول آموزشی جدیدی به آنها می زند، 8 صبح باید ریاضی بخوانند، ساعت 9 مجبورند درباره انواع باکتری ها آموزش ببینند و اسم هایشان رابه خاطر بسپارند، ساعت که به 10 رسید باید ابتدا امتحان جغرافی دهند و سپس نام بزرگ ترین صحرای ترکمنستان را حفط کنند و درباره صادرات این کشور بیاموزند، رأس ساعت 11 آنها را وا می دارند که فعل ماضی را صرف کنند و 12 که شد باید نام کتاب های مرحوم قیصر امین پور را حفظ کنند و ساعت 13 درباره ترکیب بندی جملات در زبان انگلیسی چیزهایی بخوانند و سپس خسته و کوفته با کیف های سنگینی که بر شانه های نحیف شان می کشند به خانه بروند.


در خانه اما استرس ها ادامه دارد. دانش آموز هم باید پاسخگوی روزی باشد که گذشت و نمراتی که گرفت ، هم باید درس هایی که خوانده را دوباره مرور کند و هم برای فردا آماده باشد چرا که قرار است فردا دوباره پنبه ها را وزن کنند. آنها و بردگان در مجبور بودن دائمی به انجام کارهای دوست نداشتنی، شبیه و همدرد هستند.

این روند، نه یک روز و دو روز و یک ماه و دو ماه که 12 سال ادامه می یابد. کودکان بی آن که کودکی و سپس نوجوانی شان به رسمیت شناخته شود، فقط و فقط باید پنبه بچینند و پنبه های آنها، همان درس هایی است که باید بخوانند و حفظ کنند و امتحان دهند و 12 سال این ماجرا را تکرار کنند.

البته پنبه هایی که بردگان بخت برگشته سیاه پوست می چیدند، به کار اربابان سفید پوست می آمد و آنان را ثروتمند می کرد ولی درس هایی که بچه های ما می خوانند، عمدتاً نه به درد خودشان می خورد و نه به درد نظام آموزشی، خانواده ها و جامعه. از این رو، نظام آموشی ما، اگر کمتر از نظام بردگی ظالمانه باشد، بیشتر از آن، نابخردانه است.

در 1962 و در دوران ریاست جمهوری آبراهام لینکلن، «اعلامیه آزادی بردگان» در آمریکا امضا شد؛ نظام بردگی که از بین رفت، سیاه پوستان توانستند نفسی بکشند و بعد از آن که از شوک دوران بردگی در آمدند، شکوفایی خود را آغاز کردند. آنها هر چند "کُند"، اما "پیوسته" مسیر توسعه را پیمودند و می پیمایند و هزاران دانشمند، بازرگان، روزنامه نگار، وکیل، سیاستمدار، هنرمند و... از بین شان پدید آمد و حتی به مقام ریاست جمهوری ایالات متحده نیز رسیدند.

تنها راه شکوفایی فرزندان ایران نیز برچیدن بساط برده داری نوین در نظام آموزشی است و محور این آزادی مدارس نیز باید به "رسمیت شناختن کودکی و نوجوانی" باشد. اگر کودکان کودکی کنند و نوجوانان نوجوانی، هم خواهند توانست سواد بیاموزند، هم درس زندگی و مهارت های زندگی را یاد بگیرند و هم شاد و پر انرژی بمانند.

آیا زمان آن نرسیده است که «اعلامیه آزادی کودکان و نوجوانان ایرانی» تدوین شود و عصر شکوفایی فرزندان ایران آغاز شود؟!


نظر خود را ثبت کنید