پنجره بسته درآمدزایی

چرا ما که این‌ قدر برای خرید بازیکن زجر می‌کشیم، برای پروژه بعد از خرید او هیچ برنامه‌ای نداریم؟ حتی اگر پول هم نمی‌توانید در بیاورید، لااقل خبرها و گزارش‌های جذاب درست کنید که برند تیم را در درازمدت تقویت کند.

به گزارش ایسنا، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: در مورد اختلاف سطح حیرت‌انگیز و کهکشانی فرمول‌های درآمدزایی در فوتبال ایران و اروپا زیاد حرف زده شده؛ مباحثی که عمدتاً هم سرشاخه‌های کلیدی و شناخته‌شده‌ای مثل حق پخش تلویزیونی، تبلیغات محیطی و اسپانسرینگ داشته است. همه آنها درجای خود درست، اما کل موضوعات مفروض در مقوله درآمدزایی فقط همین نیست.

خیلی مواقع ریزه‌کاری‌ها و جزئیاتی وجود دارد که توجه به آنها هم می‌تواند حال اقتصادی باشگاه‌ها را بهتر کند. اگر ما در بحث حق پخش تلویزیونی با مانع بلندی همچون صداوسیما مواجهیم و عملاً کار چندانی از دست‌مان برنمی‌آید، در عوض در حوزه‌های دیگر می‌توان با کمی سلیقه و درایت به شکلی آسان‌تر و بدون مانع آن‌چنانی درآمد درست کرد. مثلاً کافی است الان در بحبوحه فصل نقل‌وانتقالات، رفتار باشگاه‌های اروپایی در معرفی خریدهای جدیدشان را با عملکرد تیم‌های ایرانی مقایسه کنیم تا روشن شود که کمیت فوتبال ما حتی در ساده‌ترین کارها هم می‌لنگد.

یک پیراهن بگیر بالا و خلاص!

هفته گذشته بارسلونا قرارداد خرید فرانکی دی یونگ از آژاکس را قطعی کرد و این ستاره هلندی را با قیمت ۷۵ میلیون یورو به نیوکمپ آورد. البته که دی یونگ بازیکن خوبی است اما در قامت یک ستاره جنجالی و بزرگ به بارسلونا نیامده. با وجود این، تشریفات معرفی دی یونگ و فضاسازی با خرید او همچنان ادامه دارد. باشگاه اسپانیایی برای این بازیکن در ورزشگاه خانگی‌اش مراسم معرفی گذاشت که بیش از ۲۰ هزار هوادار در آن حاضر شدند. بدیهی است که برای چنین مراسم‌هایی اسپانسرهای تجاری دست به جیب گرفته می‌شود و اگر بلیتی هم به فروش برسد، درآمد حاصل از آن به باشگاه کمک خواهد کرد. برای سال‌های طولانی افسانه‌ای بین فوتبال‌دوستان ایرانی وجود داشت مبنی بر اینکه باشگاه رئال‌مادرید ظرف ۴۸ ساعت پول خرید دیوید بکام را از مسیر بلیت‌فروشی برای معارفه او و نیز فروش پیراهن ستاره انگلیسی درآورد. حالا اگر اینها بیش از حد اغراق‌آمیز باشد، باز تغییری در اصل موضوع ایجاد نمی‌کند. دی یونگ بعد از معرفی در نوکمپ، به موزه باشگاه برده شده و مدیران بارسلونا چندین ویدئوی خلاقانه و ابتکاری از او تهیه کردند.

حتی بخش‌هایی برای سورپرایز ستاره هلندی وجود داشت، از جمله پیام‌های ضبط شده‌ای که خطاب به او پخش کردند. این مسائل نه‌تنها باعث می‌شود بازیکن جدید اعتبار تاریخی باشگاهش را با گوشت و پوست لمس کند، بلکه به درآمدزایی مضاعف نیز یاری می‌رساند. تهیه و پخش همین ویدئوها در صفحات رسمی باشگاه در شبکه‌های اجتماعی است که باعث افزایش اقبال به آنها می‌شود. به این ترتیب باشگاه می‌تواند برای این صفحات آگهی بگیرد و بیشتر و بیشتر پول در بیاورد. در ایران اما باشگاه تراکتورسازی ظرف ۲۴ ساعت سه کاپیتان تیم‌ ملی را جذب می‌کند، مالک باشگاه با همان ژست تکراری بالا گرفتن پیراهن در کنار آنها تصویری به یادگار می‌اندازد و خلاص! چرا شرایط باید طوری باشد که این راه‌های ساده ایجاد جذابیت و ثروت هم به ذهن مدیران ایرانی نرسد؟ چرا ما که این‌ قدر برای خرید بازیکن زجر می‌کشیم، برای پروژه بعد از خرید او هیچ برنامه‌ای نداریم؟ حتی اگر پول هم نمی‌توانید در بیاورید، لااقل خبرها و گزارش‌های جذاب درست کنید که برند تیم را در درازمدت تقویت کند. از این ژست بالا گرفتن پیراهن دست بردارید لطفاً!

مقابله با عشق‌های مفتی

خیلی‌ها می‌گویند مردم ایران زیاد دوست ندارند پای علایق‌شان هزینه بپردازند. این یعنی اگر باشگاه‌های ما بزرگ‌ترین خرید تاریخ‌شان را هم انجام بدهند و برای آن بلیت‌فروشی بگذارند، نهایتاً کسی حاضر نمی‌شود برای تماشای مراسم معارفه آن بازیکن دست به جیب شود و بلیت بخرد. حتی اگر این نکته را قبول کنیم و مسائلی مثل فقدان کپی‌رایت در ایران را نیز بپذیریم، باز این دلیل قانع‌کننده‌ای برای فرار از مسوولیت ایجاد خلاقیت نیست. باشگاه‌های ایرانی می‌توانند با وجود تمام این محدودیت‌ها، حداقل بابت خریدهای مهم‌شان تولید محتوای اختصاصی داشته باشند. اگر اینستاگرام رسمی پرسپولیس موقع خرید ترابی مثلاً سری هم به منزل شخصی او بزند یا تصاویر دوران کودکی این بازیکن با پیراهن سرخپوشان را به‌طور اختصاصی پخش کند، آیا جایگاه رسانه‌ای‌اش را تقویت نخواهد کرد؟ یا اگر صفحه استقلال بعد از خرید دیاباته یک مصاحبه جذاب در مورد لذت گلزنی به یوونتوس با او انجام بدهد، این کار به سود رسانه رسمی آبی‌ها تمام نخواهد شد؟ بله؛ شاید اینجا سانتیاگو برنابئو نباشد که نصف ورزشگاه برای معارفه هازارد پر شود، اما اگر درایت در کار باشد، بالاخره می‌شود کارهایی انجام داد؛ مثلاً باشگاه می‌تواند چند فروشگاه اختصاصی پوشاک راه بیندازد و لباس بازیکنان (مخصوصاً خریدهای جدید) را زودتر و بهتر عرضه کند؛ اما متاسفانه مدیران باشگاه‌های ما حتی برای لباس‌فروشی‌های میدان منیریه هم رقیب قدری نیستند!

سال‌هاست که گفته می‌شود باشگاه‌های پرهوادار ایرانی می‌توانند از طریق روش‌های ساده‌ای مثل تاسیس رستوران‌های زنجیره‌ای و حضور سرزده بازیکنان در این شعب درآمدزایی کنند که البته این مسائل خیلی جدی گرفته نمی‌شود. ماجرای فروشگاه لباس و پوشاک هم همین است. باشگاه‌های اروپایی با توجه به اطلاعاتی که از قبل در مورد خریدهای جدید دارند، حتی لباس بازیکنان تازه‌وارد را زودتر به فروشگاه‌ها سفارش می‌دهند و در نتیجه بلافاصله بعد از معرفی بازیکن، دست بالا را در بازار می‌گیرند. طبعاً ایرانی‌ها هم با کمی درایت می‌توانند همین کار را انجام بدهند، اما مطمئن باشید چنین پیشنهادهایی نیز به هیچ کجا نخواهد رسید. ساده‌ترین شرط برای تحقق این مساله، ثبات مدیریت است که در فوتبال ایران به کیمیا می‌ماند. تا وقتی مدیران ما ۶ یا ۸ ماه یا حداکثر یک سال روی صندلی‌های‌شان باقی می‌مانند، طبیعی است که اصلاً فرصتی برای فکر کردن به چنین ایده‌هایی نداشته باشند. آنها فقط کلاه‌شان را سفت می‌چسبند که باد نبرد.

انتهای پیام


نظر خود را ثبت کنید